کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
یلدایلدا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

فرشته زندگی ما kimiya omidetayebe

فرشته نویسنده وبلاگ هستم

حرفهایی برای تو

کیمیاجان اینو بدون که : انسانهای بزرگ دو دل دارند دلی که درد می کشد وپنهان است ودلی که می خنددوآشکاراست آدم ها مثل عکسها می مانند زیاد بزرگشون کنی کیفیت شون میاد پایین . باهرکسی به اندازه ی باورهای او با او حرف بزن بیشتر که بگویی تو را احمق فرض خواهد کرد وقتی به یکی تو زندگیت اهمیت زیادی بدی اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی به همین راحتی. نعره ی هیچ شیری خانه چوبی را در جنگل خراب نمیکند باید از سکوت موریانه ترسید ...
8 اسفند 1391

خدای من وتو یکی ست

کیمیاجان سلام گل دختر زمانی که مشغول خواندن وبت هستی خیلی تامل کن (البته اگر تا آن موقع پاکش نکرده باشم ) آره دختر خوب ،با دقت بخوان ببین برای هر سطرش چقدر زمان گذاشتم چقدر هزینه ،نه ببخش منو چون برام خیلی اهمیت داری اصلا هزینه ی مالی منظورم نیست از فکرم از وقتم از همه چی بخاطر تو هزینه شده چون تورا خیلی دوست دارم ولی اینو بدون کلام به کلام این نوشته با اشک چشم نوشته شده دلم میخواهد تو قدر بدانی تو بفهمی که زمانی فلانی بود که برایت نوشت ودلش را به تو خوش کرده بود ولی حیف که نمیشود همه چی را اینجا نوشت باشد زمانی که مدیریت وبت را به دستت دادم برایت خواهم گفت فقط دعایم این است که زمانی...
7 اسفند 1391

تلاش

کیمیا جان سلام کیمیاجان عزیز دلم نزدیک دوساله تلاش بیهوده ای را دارم دنبال میکنم خیف که تو فعلا سواد نداری که بتونی بخونی حیف که ............ واما صدها حیف تو همین کلام من درگیرند که چرا؟. خداکند روزی که تو بفهمی که خیلی دیر نشده باشد سه روز دیگر وبت دوساله خواهد شد در حالیکه کسی قدرش را ندانست شاید کلا وبت را پاک کنم تا دیگر این قدر فکرم را مشغول نکند شاید پایان وبت دل ها آرام بگیرد اگرچه میدانم روزی که تو باسواد شوی از دیدن وبت خوشحال خواهی شد آنوقت تو چه خواهی کرد ؟ هم با دل من ، هم با دل خودت ،هم با دل دیگران  آنوقت که دیر می شود چه باید کرد؟ چند روزیست که چندبار روی حذف وبلاگ تام...
6 اسفند 1391

دختربزرگ خانه که باشی مسئولیتت هم سنگینتر است

من کیمیاخانم متولد 1387/6/8درمشهدهستم ویلدامتولد1391/9.29در مشهد است من چهارسال واندی از خواهرم بزرگترم پس همیشه او بایدبه من سلام کنه من ازیلدابزرگترم پس باید به او کمک کنم البته تو درساش  به به چه حالی میده آدم دختر بزرگ خونه باشه وهمه رو حرفاش حساب باز کنند ...
3 اسفند 1391